Sunday, 12 January 2014

طویله ای به اسم جمهوری اسلامی



در مملکت طویله ای جمهوری اسلامی

حتی به یک وبلاگ نویسی که سن پدرشان هم هست رحم نمیکنن

کلا واسشون فرق نمیکنه تو چی مینویسی .
 درباره حقوق حیوانات مینویسی.
 درباره گیاهخواری مینویسی.
 درباره تحجر مسلمونا مینویسی.
 درباره خرافات مسلمونا مینویسی.
 درباره توحش مسلمونا مینویسی 
درباره بخوور بخوور و دزدیا مینویسی
درباره پارازیت ماهواره مینویسی


کلا هر چیزی غیر از
عشق به ولایت و اغاااا بنویسی

 مثل قوم تاتار میریزن تو خونه میبرنت 
وهزارتا داستان واست درست میکنن

و هر کسی غیر از این مطالب بنویسه جاش تو زندانه





ميترا پور شجري فرزند زندانی سیاسی
 محمدرضا پورشجری وبلاگ نویس می‌نویسد:





دوستان عزیزم همانطور که مطلع هستید
 پدرم در شرایط جسمی حادی قرار دارد 
و نیاز مبرمی به درمان و مداوا دارد تا جایی که
 جانش در خطر جدی مرگ است.

و در صورتیکه این اتفاق بیفتد عامل
 و قاتل او قوه قضاییه حکومت ددمنش جمهوری اسلامی
 و شخص خامنه ای و تمام دارو دسته جنایت کارش میباشند.


پس دوستانی که از من میخواهند برای جان پدرم از روحان
ی و امثال آن کمک بخواهم این نکته را فراموش نکنند
 که از من میخواهند برای کمک به بره ام از گرگی طلب کنم
 که همه گله را دریده و پاره کرده!!!!


"من به این مهم باور دارم 
و ایمان کامل که خر همان خر است
 و تنها پالونش عوض شده..."


روزی که
 زندانی سیاسی _ عقیدتی در ایران وجود نداشته باشد،
 مرگ جمهوری اسلامی هم فرا رسیده 
و این حکومت مرده است....




ماموران وزارت اطلاعات در ۲۱ شهریور ماه ۱۳۸۹ به 

منزل پورشجری در کرج حمله کرده وی را بازداشت کردند.

او پس از بازداشت، بدون اطلاع خانواده‌ کوچکش،

 یعنی تنها دخترش، به مدت هفت هشت ماه

 در سلولی انفرادی در زندان رجایی‌شهر کرج مورد 

شدیدترین شکنجه‌ها‌ قرار گرفت.

 به گفته خودش، او را مدام با باتوم و شوکر می‌زده‌اند

 و جلوی چشمش بساط اعدامش را بر پا می‌کرده‌اند 

تا «توبه» کند و از رهبری طلب «عفو» کند؛ 

و او، از یک طرف برای این‌که از شکنجه خلاص شود

 و از طرف دیگر برای این‌که زیر بار توبه

 و طلب عفو نرود، دست به خودکشی می‌زند.




هنگامی که بالاخره در ۳۰ آذر ‍۱۳۹۰ پورشجری را

 به «محاکمه» کشاندند، در دادگاهی غیرعلنی، 

بدون اجازه استخدام وکیل، بدون هیات منصفه، 

و بدون حضور نمایندگان رسانه‌ها،

 بدون این‌که حتی 

قُل و زنجیر از دست و پای نحیفش بردارند
،


وی را در مدت زمان ربع ساعت به اتهام 

«توهین به رهبری» و «اقدام علیه امنیت ملی»

 به سه سال زندان محکوم کردند؛

 حکمی که مدتی بعد با وارد کردن اتهامات

 «محاربه» و «سب‌النبی» به وی به چهار سال افزایش یافت.




 در خاتمه «دادگاه»، هنگامی که پورشجری – که

 از دفاع از خود سر باز زده بود –

 خطاب به قاضی می‌گوید که 

«بالاخره روزی می‌رسد که

 شما نیز همانند قذافی در سوراخی گیر می‌افتید»، 

قاضی به او جواب می‌دهد که 

«اشکالی ندارد. تا وقتی هستیم، 

امثال شما تاوان‌اش را پس می‌دهند؛ 

وقتی هم رفتیم که رفته‌ایم».




در مدتی که پورشجری در انفرادی 

و سپس در زندان بود، به انواع و اقسام بیماری‌ها 

و مشکلات روحی/جسمی از جمله بیماری گوارشی،

 دیسک کمر، سنگ کلیه، از کارافتادگیِ بعضی اعضای بدن،

 و تصلب شرایین و عروق دچار شد 

و دو بار هم سکته قلبی کرد،

 به طوری که پزشکان سند

 «عدمِ تواناییِ تحملِ مجازاتِ» 

او را امضا کرده از عواقب وخیم ادامه زندانی بودن او 

خبر دادند. ظاهرا هنگامی که قرار بوده 

پورشجری را برای درمان به بیمارستان بفرستند،

 او را بدون این‌که به بیمارستان ببرند

 از زندان رجایی‌شهر به زندان قزل‌حصار منتقل می‌کنند

 که زندان مجرمان اجتماعی است.

 در این مدت، او در محیطی با حداقل معیارهای بهداشتی

 و در اتاقهای کوچک چهل پنجاه نفره با برخی مجرمان 

خطرناک هم‌سلولی بوده و چندین بار

 به جان او سوء قصد شده است.

 این روزها وضع جسمی او در زندان قزل‌حصار

 چنان خراب شده که پزشکان از او قطع امید کرده‌اند،

 و در همین حال مسوولان بهداری زندان هم

 از تجویز دارو برای وی خودداری می‌کنند.




فقط میتونم بگم تو یک دلاروی .
 زیرا امثال تو با این همه دل و جرات خیلی کم پیدا میشه
که مقابل این حرامزاده های تازی و قوم  وحشی زانو نزنه





این هم وبلاگ سیامک مهر یا همون محمد رضا پور شجری


http://khakeiran.blogspot.com




که تفاوتش فقط اینه وبلاگ منو 
چون در ایران بود مسدود کردن.
بعد از خارج شدنم از ایران 

 اما اینو نتونستن مسدود کنن
چون دیتاسنترش ایران نیست



و این را بدانید عوامل اطلاعاتی لجن جمهوری لجنی 
من و خیلی های دیگر امثال من دیگر در ایران نیستند
و با هزار سختی و رنج توانستیم از اون جهنم فرار کنیم

   مینویسیم تا اون ته ته خودتون 

و رهبر سراسر متعفنتون بسوزه






پس تف و لعنت به قبر خمینی کبیر.
تف و لعنت به وجود منحوس 
رهبر معظم انقلاب حضرت
 ایت الله عظمی روحی الفدا المام خامنه ای
تف و لعنت به اسلام و پیروان متوحشش



در اخر این متن را از نوشته سیامک مهر میگذارم
 تا بیشتر و بیشتر اخوندو اطلاعاتی 
و دارو دسته هاشون بسوزن




می دانیم که یکی از شباهت های آخوند به کفتار 
در این خصیصه نهفته است که کفتار از مرده تغذیه می کند


 ولی آخوند از مرگ! به همین دلیل پیش بینی می کنم
 که به زودی و در یکی از همین روزها،
 حکومت اسلامی زن و یا مردی را سنگسار خواهد کرد. 


حکومت الله بطور سمبلیک هم شده 
هرازگاهی باید توحش نبوی 
و خشم و عذاب الله را به مردم یادآوری کند.






زنده باد که چه زیبا به تمثیل کشیدی

اخوند کفتار و الله وحشی و و اسلام متعفن را



No comments:

Post a Comment

Note: only a member of this blog may post a comment.