حاج آقا در راه بازگشت از حج بود که در خيابان کودک فقيري را ديد
که غذايش را با سگی گرسنه تقسيم ميکند، نزدیک رفت و پرسيد
چرا غذايت را به اين حيوان نجس ميدهی؟
کودک سگ را بوسيد و گفت
از نظر من هيچ حيوانی نجس نيست
اين سگ نه خانه دارد نه غذا دارد هيچ کس را ندارد
اگر من کمکش نکنم ميميرد
حاج آقا گفت
حاج آقا گفت
سگ بی خانمان در همه جا وجود دارد آيا تو ميتوانی
همه آنها را از مرگ نجات دهی؟
آيا تو ميتوانی جهان را تغيير دهی؟
پسر نگاهی به سگ کرد و گفت
کاری که من برای اين سگ ميکنم تمام جهانش را تغيير ميدهد
آری اینگونست که دنیایی یک کودک پر از انسانیت و معناست
و دنیای انسانها دین دارو و مسلمان پر از جهالت و نادانی بی خردیست
که زیر چتر آخوند
پر از جنایت خونریزی توحش املیسم خرافات و تحجر شده است
پر از جنایت خونریزی توحش املیسم خرافات و تحجر شده است
No comments:
Post a Comment
Note: only a member of this blog may post a comment.